نقاشیهای نگار مرتضویزاده، زادهی بی سرزمینی است. مجموعه کارهای او هر کدام مانند دریچهایست به جهانی بیزمان که بازیگران اصلی آن زنان، چهرهها، صخرهها و طبیعت هستند.
اجزا نقاشیهای او بیهیاهو و منفرد در افقی بی انتها در کنار هم چیده شدهاند. شاید اگر کارهایش صدا داشتند تنها صدایی که شنیده می شد زوزهی باد بود که از میانهی صخرهها و ردای قرمز زنان در هم میپیچید.
افق در نقاشیهایش بیانتهاست شاید نزدیکترین تفسیر برای آنها در واقعیت کویر است نقطهای ازطبیعت که زندگی نگار مرتضویزاده از دل آن شروع شده است.
زنان در نقاشیها و طراحی به نمایش در آمده تنها در وضعیتی سرگشته و در زمان گم شدهاند. گویی در این تنهایی تاب فریاد زدن نیست و در این ناکجا گویی کلام هنوز آفریده نشده است.
این سکوت و سکون در دنیای اطراف صخرههای او هم وجود دارند.
در چند مجموعه نقاشیهای او همنشینی چهرهها و فیگور زنان در کنار صخرهها ارتباطی مفهومی به هر دوی آنها داده است. از یکسو صخرهها از شی شدگی خارج شدهاند و از سوی دیگر فیگورها و یا چهرههای های زنان از روح تهی و ثابت شده اند.
اجرای تکنیک تمپرا و ویژگی رنگی در نقاشیهایش همچنین شیوهی طراحی و تکنیک چاپهای او اکثرا از دورهی کلاسیک وام گرفته شده است اما انتخابش برای اندازهی کارها و شیوهی برخوردش برای حضور انسان بیان امروزی را در آثارش پررنگتر کرده است.
و درک ما از جزییات نقطهعطفی است برای درک آثار او. کارهای او پر از جزییاتی است که باید
یک به یک آنها را به دقت ببینید تا از پس تحلیل آنها برآیید. دیدن این جزییات و ظرافت در اجرای آثارش به اندازه درک ما از یک انسان واقعی سخت است.
نقاشیهای نگار را باید با حوصله نگاه کرد و با سکوت او در این بیسرزمین همراه شد.
نگارفرجیانی
دی 1399